آرزو🌌قسمت2
دید امی:چشمم رو باز کردم دیدم .....شدو داره نگاهم میکنه.
امی:ها!من ....من هنوز زندم.
شدو:آره....
امی:بدون همینکه بوسم کردی و من نزدمت خیلیه 😳
شدو:آره🙂
سونیک:شدو!!!!درسته منو تو دشمنیم ولی این دلیل نمیشه اون کارو با امی بکنی. 😡
دید سونیک:باسرعت زیاد بسمت شدو رفتم تا یک مشت بهش بزنم که یهو امی اومد جلوی شدو....
سونیک:چی!امی اون تو رو بوسید .تو اونو نمی شناسی ولی داری از اون دفاع میکنی؟ 😡
امی:آره.....چون.....
سونیک:چون چی!
امی:چون اون ...نامزد منه، یعنی یجورایی اون همسر من هست 😏
شدو:امی!
سونیک:نه...امی تو الان گیجی ،چون به گردنت آسیب وارد شده....وگرنه😥
امی:نه....منو اون همو دوست داریم 😒ش...شدو.
دید سونیک:دیدم امی بیهوش شد وافتاد تو بغل شدو .
شدو:بیا بریم خونه
سونیک:شدو!اون راست میگه؟
شدو:تو چی، تو امی رو دوست داری ؟
این داستان ادامه دارد........
امی:ها!من ....من هنوز زندم.
شدو:آره....
امی:بدون همینکه بوسم کردی و من نزدمت خیلیه 😳
شدو:آره🙂
سونیک:شدو!!!!درسته منو تو دشمنیم ولی این دلیل نمیشه اون کارو با امی بکنی. 😡
دید سونیک:باسرعت زیاد بسمت شدو رفتم تا یک مشت بهش بزنم که یهو امی اومد جلوی شدو....
سونیک:چی!امی اون تو رو بوسید .تو اونو نمی شناسی ولی داری از اون دفاع میکنی؟ 😡
امی:آره.....چون.....
سونیک:چون چی!
امی:چون اون ...نامزد منه، یعنی یجورایی اون همسر من هست 😏
شدو:امی!
سونیک:نه...امی تو الان گیجی ،چون به گردنت آسیب وارد شده....وگرنه😥
امی:نه....منو اون همو دوست داریم 😒ش...شدو.
دید سونیک:دیدم امی بیهوش شد وافتاد تو بغل شدو .
شدو:بیا بریم خونه
سونیک:شدو!اون راست میگه؟
شدو:تو چی، تو امی رو دوست داری ؟
این داستان ادامه دارد........
- ۲.۱k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط